بي‌شك احمد كاظمي را بايد يكي از برجسته‌ترين و مقتدرترين فرماندهان دوران دفاع‌ مقدس دانست كه از آغاز جواني تمام وجود خود را وقف حضور در جبهه‌هاي مختلف نبرد در جنگ‌ تحميلي نمود. او در اكثر عمليات‌هاي مهم براي بيرون راندن دشمن از خاك‌ كشور عزيز حضوري فعال و تاثيرگذار داشت و هيچ عملياتي نيست كه نام او را در حماسه‌هاي بي‌نظير خود در بر نداشته باشد.

او يكي از تاكتيكي‌ترين فرماندهان سپاه‌ پاسداران ‌انقلاب ‌اسلامي بود كه برنامه‌ريزان عمليات‌هاي مختلف با اتكا به هوش و توان اجرايي امثال او مي‌توانستند سخت‌ترين و پيچيده‌ترين طرحها را براي نبرد با دشمن ارائه دهند و مطمئن باشند كه يگان‌هاي سازمان يافته از انسانهاي باايمان، پرانگيزه و شجاع آن طرحها را به طور كامل به اجرا درمي‌آورند. احمد كاظمي توانست در پيرامون خود انسانهاي بزرگي را جمع و تحت نام «تيپ 8 نجف اشرف» سازماندهي نمايد و در اثناء جنگ استعداد آن را به لشكر ارتقاء دهد و يكي از مانوري‌ترين يگان‌هاي پرقدرت دوران دفاع‌مقدس را تشكيل دهد.

سردار كاظمي براي تجهيز اين لشكر خط‌شكن بخش عمده‌اي از جنگ‌افزارهاي مورد نياز خود را در نبردهاي مختلف از دشمن به غنيمت گرفت و يكي از افرادي بود كه بيشترين سلاح را با غنيمت از دشمن در يگان خود بكار مي‌گرفت. هر كجا در جبهه‌هاي جنگ و بخصوص در حين عمليات، بن‌بستي در نبرد با دشمن ايجاد مي‌شد او و يار عزيزش حسين‌خرازي با هم در ميدان نبرد وارد شده و بن‌بست‌شكني مي‌كردند. هيچكس مرحله سوم عمليات بيت‌المقدس را فراموش نمي‌كند كه در اوج اضطرار چگونه او و همرزم عزيزش حسين ‌خرازي راه پيروزي را با رفتن به سوي دژ عراق براي رزمندگان اسلام باز كردند و مسير فتح خرمشهر را گشودند. در عمليات فتح‌المبين در غرب شهر شوش، نيروهاي تحت فرمان او توانستند از جنوب منطقه عملياتي در تنگه رقابيه به همراه نيروهاي يار همراهش حسين خرازي با تيپ امام حسين (ع) كه از شمال منطقه عملياتي به سوي دشت عباس و عين خوش سرازير شده بودند، فتح بزرگ رزمندگان‌اسلام را رقم بزنند.

احمد كاظمي، يكي از فرماندهان تاكتيك آفرين و خلاّق دوران نبرد بود. روشهايي را كه او براي برخورد با دشمن انتخاب مي كرد جزء شيوه‌هايي بود كه ديگر رزمندگان به آن تأسي مي جستند. بالندگي و حماسه آفريني لشكر‌نجف اشرف را بايد مرهون هوش، تدبير، شجاعت و قدرت فرماندهي وي دانست.

يكي از ويژگي‌هاي تاكتيكي او اجتناب از تك‌جبهه‌اي و اقدام براي دور زدن دشمن و انجام تك احاطه‌اي بود كه او در محاصره دشمن تجربه‌اي زبان زدني داشت. در عمليات‌رمضان او تنها فرماندهي بود كه در شرق بصره تا نهر كتيبان جلو رفت و قلب دشمن را شكافت و همچنان به پيش مي رفت و باكي از دشمن نداشت. در عمليات والفجر 8، آنگاه كه دشمن با بكارگيري وسيع و گسترده سلاحهاي شيميايي مي خواست با هر قيمت كه شده رزمندگان اسلام را از شبه جزيره فاو بيرون براند، او و ديگر فرماندهان برجسته سپاه اسلام بودند كه در خط مقدم جبهه ـ در كنار درياچه نمك ـ حاضر شدند و آن خط آتش و خون را تثبيت كردند و طعم تلخ شكست را بر كام صدام نهادند.

احمد كاظمي، نامي است كه از خاطره‌ها دور و از ذهن‌ها فراموش نخواهد شد. هيچ حماسه‌اي در دوران دفاع مقدس نيست مگر اين‌كه نام احمد در صدر حماسه‌آفرينان آن نبرد عظيم باشد.

نقش احمد كاظمي را نبايد فقط در تلاش‌ها و حماسه‌هاي او در دوران دفاع‌مقدس محدود كرد. او بعد از پايان جنگ تحميلي به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهداء (ع)، نقش بزرگي را در تأمين امنيت منطقه شمال غرب كشور ايفا نمود. احمد كاظمي به‌خوبي دريافته بود كه ريشه نا امني ها و مشكلات امنيتي در منطقه‌كردستان و آذربايجان غربي، وجود گروه‌هاي مسلحي است كه پايگاه اصلي آنها در عراق است و از حمايت بي‌دريغ صدام برخوردارند. او معتقد بود كه با دشمن بايد در خانه اش جنگيد و نبايد فقط به برخورد با سرشاخه هاي دشمن و عناصر سلاح بدست آنها در داخل كشور پرداخت. بايد ريشه دشمن را در خارج از كشور خشكاند و منبع تغذيه او را قطع كرد تا خودبخود نيروهاي عملياتي آنها بي‌خاصيت شوند. لذا او با كسب اطلاعات دقيق و به هنگام از دشمن و با شجاعت فراوان به گروه هاي مسلح ضد انقلاب در داخل خاك عراق حمله كرد و آنها را به گونه‌اي تعقيب كرد كه آنان وادار به تسليم شدند و دوران حضور او در قرارگاه حمزه اين منطقه جزء امن ترين مناطق كشور شد.

احمد به حق از ماندگارترين چهره‌هاي پرورش يافته در مكتب دفاعي حضرت امام خميني (ره) است كه به درستي از بستر و فضايي كه امام براي رويش بزرگاني چون او در دوران انقلاب اسلامي فراهم كرده بود بهره گرفت و خود را آنچنان رشد داد كه جزء عناصر اصلي قدرت ملي ايران قرار گرفت.

تقدير اينچنين بود كه او در روز 19 دي ماه ـ روز آغاز عمليات كربلاي 5 ـ كه او خود و يار عزيزش، حسين خرازي محور مقاومت يگانهاي سپاه در كنار كانال ماهي در آن عمليات بودند به ديدار معبود بشتابد. حسين خرازي ـ فرمانده دوست داشتني لشكر امام حسين‌(ع) ـ در اين عمليات سخت و تعيين‌كننده به شهادت رسيد و احمد‌كاظمي كه در اين ماههاي اخير دائم از او و شهيد مهدي باكري دم مي زد و نگران بود كه از دوستان شهيدش جدا مانده باشد هم در اين روز به سوي رفيق اعلي مهاجرت كرد و در شهر مهدي ـ اروميه ـ اجر تلاش‌هاي بي‌وقفه خود را از خداي بزرگ گرفت.
و من يخرج من بيته الي الله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله.

احمد كاظمي نگرانِ از مردن در بستر بود و هميشه مي‌گفت «نمي‌خواهم غير از شهادت به آن دنيا وارد شوم». او در آخرين مأموريت خود به آرزوي بزرگ خويش رسيد و در حين انجام خدمت به ملاقات معبود شتافت و مصداق گفته امام علي (ع) شد كه «لالف ضربه بالسيف احب اليّ من ميتهً علي فراش».

احمد كاظمي به راهي كه انتخاب كرده بود باور داشت. هدف او گسترش انقلاب اسلامي و پاسداري از ميراث بزرگ امام خميني (ره) بود. او براي رسيدن به هدف بزرگ خود اميدوار به نصرت الهي و كمك او «جلّ و علي» بود. براي رسيدن به هدف برنامه ريزي مي‌كرد و تمام سعي و تلاش خود را با پشتكار عجيب خود بكار مي‌گرفت و به رضاي الهي مي انديشيدو نگران دنياي پس از مرگ بود و مي‌خواست همچون ياران شهيدش پاك و پاكيزه وارد حيات جاودان شود. او بحق در اين چند سال منتظر بود تا روز موعود فرا برسد و در اين راه صداقت خود را در استقامت در مسير الهي نشان داد كه «و من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلاً».

دلم، دلم چه كند با غم نبودن تو
ببين كه در غم تو چون به خون نشست دلم