مجموعه خاطرات شماره چهارم
شماره چهارم:افتخار
« آن بسیجی که در دوران جنگ اسم ما را می شنید ، مثلا می شنید ، فردی به نام احمد کاظمی هست و رزمنده ای است ،افتخار می کرد که یک چنین فردی فرمانده اوست . وقتی به شهادت می رسد و پرده ها از جلوی چشمش کنار می رود ، نکند باطن ما جوری باشد که بگوید ، عجب ! من به چه کسی افتخار می کردم ، این فرد اینچنین ادمی بود ولی خودش را پشت چهره ظاهر سازش مخفی کرده بود. خدا نکند چنین باشیم .
ادامه دارد ...
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم آذر ۱۳۸۶ ساعت 21:11 توسط جامانده ای از قافله عشق
|
نام:احمد